Test: Unterschied zwischen den Versionen

Aus Bibelwissen
Wechseln zu: Navigation, Suche
(Der Seiteninhalt wurde durch einen anderen Text ersetzt: „test“)
Zeile 1: Zeile 1:
 
+
test
1
+
در ازل کلام بود. کلام با خدا بود و کلام خود خدا بود،
+
 
+
2
+
از ازل کلام با خدا بود.
+
 
+
3
+
همه چیز به وسیلۀ او هستی یافت و بدون او چیزی آفریده نشد.
+
 
+
4
+
زندگی از او بوجود آمد و آن زندگی نور آدمیان بود.
+
 
+
5
+
نور در تاریکی می درخشد و تاریکی هرگز بر آن پیروز نشده است.
+
 
+
6
+
مردی به نام یحیی ظاهر شد که فرستادۀ خدا بود.
+
 
+
7
+
او آمد تا شاهد باشد و بر آن نور شهادت دهد تا بوسیلۀ او همه ایمان بیاورند.
+
 
+
8
+
او خودش آن نور نبود، بلکه آمد تا بر آن نور شهادت دهد.
+
 
+
9
+
آن نور واقعی که همۀ آدمیان را نورانی می سازد، در حال آمدن به دنیا بود.
+
 
+
10
+
او در دنیا بود و دنیا بوسیلۀ او آفریده شد، اما دنیا او را نشناخت.
+
 
+
11
+
او به قلمرو خود آمد ولی متعلقانش او را قبول نکردند.
+
 
+
12
+
اما به همۀ کسانی که او را قبول کردند و به او ایمان آوردند، این حق را داد که فرزندان خدا شوند،
+
 
+
13
+
که نه مانند تولدهای معمولی و نه در اثر تمایلات نفسانی و نه در اثر خواهش بشر بلکه از خدا تولد یافتند.
+
 
+
14
+
پس کلام جسم گشته بشکل انسان در میان ما جای گرفت. جلالش را دیدیم ـ شکوه و جلالی شایستۀ پسر یگانۀ پدر و پُر از فیض و راستی.
+
 
+
15
+
شهادت یحیی این بود که فریاد می زد و می گفت: «این همان شخصی است که دربارۀ او گفتم که بعد از من می آید اما بر من برتری و تقدم دارد، زیرا پیش از تولد من، او وجود داشت.»
+
 
+
16
+
از پُری او، همه ما برخوردار شدیم، فیض بالای فیض
+
 
+
17
+
زیرا شریعت بوسیلۀ موسی عطا شد، اما فیض و راستی توسط عیسی مسیح آمد.
+
 
+
18
+
کسی هرگز خدا را ندیده است، اما آن پسر یگانه ای که در ذات پدر و از همه به او نزدیکتر است او را شناسانیده است.
+
 
+
19
+
اینست شهادت یحیی وقتی یهودیان اورشلیم، کاهنان و خادمین آن ها لاویان را پیش او فرستادند تا بپرسند که او کیست.
+
 
+
20
+
او از جواب دادن خودداری نکرد، بلکه بطور واضح اعتراف نموده گفت: «من مسیح نیستم.»
+
 
+
21
+
آن ها از او پرسیدند: «پس آیا تو الیاس هستی؟» جواب داد: «نخیر.» آن ها پرسیدند: «آیا تو آن پیامبر وعده شده هستی؟» جواب داد: «نخیر.»
+
 
+
22
+
پرسیدند: «پس تو کیستی؟ ما باید به کسانی که ما را فرستادند جواب بدهیم، دربارۀ خود چه می گویی؟»
+
 
+
23
+
او از زبان اشعیای نبی جواب داده گفت: «من صدای ندا کننده ای هستم که در بیابان فریاد می زند ـ راه خداوند را راست گردانید.»
+
 
+
24
+
این قاصدان که از طرف پیروان فرقۀ فریسی فرستاده شده بودند
+
 
+
25
+
از او پرسیدند: «اگر تو نه مسیح هستی و نه الیاس و نه آن پیامبر وعده شده، پس چرا تعمید می دهی؟»
+
 
+
26
+
یحیی جواب داد: «من در آب تعمید می دهم، اما کسی در میان شما ایستاده است که شما او را نمی شناسید.
+
 
+
27
+
او بعد از من می آید، ولی من حتی شایستۀ آن نیستم که بند بوتهایش را باز کنم.»
+
 
+
28
+
این ماجرا در بیت عنیا، یعنی آن طرف دریای اُردن، در جائی که یحیی مردم را تعمید می داد، واقع شد.
+
 
+
29
+
روز بعد، وقتی یحیی عیسی را دید که به طرف او می آید، گفت: «ببینید اینست آن برۀ خدا که گناه جهان را بر می دارد.
+
 
+
30
+
اینست آن کسی که درباره اش گفتم که بعد از من مردی می آید که بر من تقدم و برتری دارد، زیرا پیش از تولد من او وجود داشته است.
+
 
+
31
+
من او را نمی شناختم اما آمدم تا با آب تعمید دهم و به این وسیله او را به اسرائیل بشناسانم.»
+
 
+
32
+
یحیی شهادت خود را اینطور ادامه داد: «من روح خدا را دیدم که به صورت کبوتری از آسمان نازل شد و بر او قرار گرفت.
+
 
+
33
+
من او را نمی شناختم اما آن کسی که مرا فرستاد تا با آب تعمید دهم به من گفته بود، هرگاه ببینی که روح بر کسی نازل شود و بر او قرار گیرد، بدان که او همان کسی است که تعمید او با روح القدس است.
+
 
+
34
+
من این را دیده ام و شهادت می دهم که او پسر خداست.»
+
 
+
35
+
روز بعد هم یحیی با دو نفر از شاگردان خود ایستاده بود
+
 
+
36
+
و وقتی عیسی را دید که از آنجا می گذرد گفت: «اینست برۀ خدا.»
+
 
+
37
+
آن دو شاگرد این سخن را شنیدند و به دنبال عیسی به راه افتادند.
+
 
+
38
+
عیسی برگشت و آن دو نفر را دید که به دنبال او می آیند. از آن ها پرسید: «به دنبال چه می گردید؟» آن ها گفتند: «ربی (یعنی ای استاد) منزل تو کجاست؟»
+
 
+
39
+
او به ایشان گفت: «بیائید و ببینید.» پس آن دو نفر رفتند و دیدند کجا منزل دارد و بقیه روز را پیش او ماندند. زیرا تقریباً ساعت چهار بعد از ظهر بود.
+
 
+
40
+
یکی از آن دو نفر، که بعد از شنیدن سخنان یحیی به دنبال عیسی رفت، اندریاس برادر شمعون پِترُس بود.
+
 
+
41
+
او اول برادر خود شمعون را پیدا کرد و به او گفت: «ما مسیح یعنی تدهین شده را یافته ایم.»
+
 
+
42
+
پس وقتی اندریاس، شمعون را نزد عیسی برد، عیسی به شمعون نگاه کرد و گفت: «تو شمعون پسر یونا هستی، ولی بعد از این کیفا (یا پِترُس به معنی صخره) نامیده می شوی.»
+
 
+
43
+
روز بعد، وقتی عیسی می خواست به جلیل برود، فیلیپُس را یافته به او گفت: «به دنبال من بیا.»
+
 
+
44
+
فیلیپُس مانند اندریاس و پِترُس اهل بیتسَیدا بود.
+
 
+
45
+
فیلیپُس هم رفت و نتنائیل را پیدا کرد و به او گفت: «ما آن کسی را که موسی در تورات ذکر کرده و پیامبران دربارۀ او سخن گفته اند، پیدا کرده ایم ـ او عیسی پسر یوسف و از اهالی ناصره است.»
+
 
+
46
+
نتنائیل به او گفت: «آیا می شود که از ناصره چیز خوبی بیرون بیاید؟» فیلیپُس جواب داد: «بیا و ببین.»
+
 
+
47
+
وقتی عیسی نتنائیل را دید که به طرف او می آید گفت: «اینست یک اسرائیلی واقعی که در او مکری وجود ندارد.»
+
 
+
48
+
نتنائیل پرسید: «مرا از کجا می شناسی؟» عیسی جواب داد: «پیش از آن که فیلیپُس تو را صدا کند، وقتی زیر درخت انجیر بودی، من تو را دیدم.»
+
 
+
49
+
نتنائیل گفت: «ای استاد، تو پسر خدا هستی! تو پادشاه اسرائیل می باشی!»
+
 
+
50
+
عیسی در جواب گفت: «آیا فقط به علت این که به تو گفتم تو را زیر درخت انجیر دیدم ایمان آوردی؟ بعد از این کارهای بزرگتری خواهی دید.»آنگاه به او گفت: «بیقین بدانید که شما آسمان را باز و فرشتگان خدا را در حالیکه بر پسر انسان بالا و پایان می شوند خواهید دید.»
+
 
+
51
+
آنگاه به او گفت: «بیقین بدانید که شما آسمان را باز و فرشتگان خدا را در حالیکه بر پسر انسان بالا و پایان می شوند خواهید دید.»
+

Version vom 24. Dezember 2019, 15:36 Uhr

test